دَرگـــــــــــاهـ

.:. این ذره به درگــــاهـِ تو آورده پناه.:.

دَرگـــــــــــاهـ

.:. این ذره به درگــــاهـِ تو آورده پناه.:.

دَرگـــــــــــاهـ

.:: بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ ::.


وقتی "تــــو" هستی
مهم نیست "مــــن" کجای_ این هستی باشم
مهرت به من می رسد
و همین؛حَسبی ...

+یا ارحمن الراحمین

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

  • ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۲ حضور

آخرین نظرات

نویسندگان

... فرق می کند ...

يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲

:: یا رب الحسیــن ::

88 بود به گمانم که خریدمش.اول که جلدش را در -فکر کنم- همشهری جوان دیدم,حس خوش آمدن و سودای خریدنش رهایم نکرد.الآن هم یادم نمی آید دقیقآ از کجا خریدمش ... از شَهر محرم 88 تا پارسال هم قصد خواندنش را داشتم که در این بازه هم کلهم صد و هفتاد و چهار صفحه اش را خواندم انگاری! -از نشانه یِ لایِ صفحات می گویم!- و امسال هم به پیشواز,دارم می خوانمش.

لهوف را با چشمِ سر دیده ام اما نخوانده ام و می گویند این,روان شده ی لهوف است.که هست و نثر گیرا و دل چسبی دارد.برگردانی نیست که کهنه شود و تکراری.جلد چشم نواز و قطعِ خاصی دارد.

دلم می خواهد امسال تمامش کنم؛تا دلم چقدر سرِ خواهشش بایستد ... ان شاء الله.

 

 آنگاه زهیر با اصحاب خود گفت:«هرکس دوست دارد,با من آید.وگرنه,این آخر عهدِ من است با او.و این قصه برای شما بگویم که:ما غزوِ بَلَنجر کردیم.خداوند فتح نصیبِ ما فرمود و غنیمت ها به چنگ آوردیم.پس سلمان فارسی گفت:"آیا شاد شدید از این فتح که نصیب شما شد و غنیمت ها که بدان رسیدید؟"گفتیم:"آری."گفت"وقتی سیدِ جوانانِ آلِ محمد را دریابید,به قِتال با او بیشتر شاد شوید از این غنائم که به شما رسید.اما من شما را به خدا می سپارم."»

+کتابِ آه؛اینجا و اینجا

+اینجا را هم اتفاقی یافتم؛ماه به روایت آهِ زیبایِ زرویی نصرآباد هم من می افزایم ...

+بوی پیراهنِ خونینِ کسی می آید ...

+واقعآ,لیاقت دارم موسمِ عاشقیِ امسال هم,در حیات باشم و ... لایق نبودم اما,لطفِ تو شاملم شد ...

+امروز,آیه ی 110 سوره ی مائده که به آخرش رسید,تا شب زمزمه ام این بود:صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین/ارباب ما معلم عیسی بن مریم است/عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت/قنداقه ی حسین شرفِ عرشِ اعظم است ...

۹۲/۰۸/۱۲
زاد-صاد

نظرات  (۳)

۰۱ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۲ تقوی در دنیای مجازی
احسنت...

بسم رب الحسین(ع)

شاید امسال بهتر بفهمم رباب حسینش(ع) را از دست داد یعنی چه؟

شاید امسال بهتر بفهمم  زینب (س)؛چرا که خواهری حتی تصور شهادت برادرش هم برایش سخت است!

چقدر شاید که باید انشاالله پیوستشان کرد...

به امید مرحمت و لطف خدای متعال

یا اباعبدالله!

یادت در محرم، مرهمی ست برای دردهایی از جنس گناه...شک ندارم که شما هم مانند جدّتان طبیب دوّارید، ادرکنا ...

پاسخ:
روایت کربلا,روایت تک تک لحظه های زندگی ست؛از کودکی 6ماهه تا پدری عزیز و بزرگوار تا ...
بماند عشق و ارادت آن خواهر و برادر به امیر و مراد و برادرشان ... 
بماند عشق مادر,به فرزند چندماهه اش ...
بماند عشق زن به هم سرش؛امام ش  ...
بماند ... تا ابد در جان و دل و متن زندگی مان ... بماند؛ان شاءالله.

یااباعبدالله!
یادت در محرم,تنها دلخوشیِ دست هایِ خالیِ این معصیت زده است؛ادرکنا ... 

سلام زهرای عزیز...

حرفی برای حرف هایت ندارم که محتواشان آنقدر خوب و قابل تأمل هست  که دست مریزادم  را دست مریزادت کند!...

حرفم فقط شکر بود برای بودنتان...هرکدامتان،مائده،تو،زکیه،چیتگر،فاطمه،سکینه و... هرکدامتان که برای قدم هاتان فکر می کنید ...فکری که پر از عطر خداست...بودن هاتان و باهم بودن هاتان را شکر...

پاسخ:
سلام عزیزِ بزرگوار ...
اگر این چیزهایی که گفتی,در موردم صدق کند-آخر آن هایی که گفتی,همه هستند ... -محتاج دستانت هستم که رو به خدا شود برای در مسیر بودن و ماندن این قدم ها ...

ممنونم از نگاه ت:)

الحق که شکر؛برای با هم بودن مان ... 
شکر ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی