دَرگـــــــــــاهـ

.:. این ذره به درگــــاهـِ تو آورده پناه.:.

دَرگـــــــــــاهـ

.:. این ذره به درگــــاهـِ تو آورده پناه.:.

دَرگـــــــــــاهـ

.:: بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ ::.


وقتی "تــــو" هستی
مهم نیست "مــــن" کجای_ این هستی باشم
مهرت به من می رسد
و همین؛حَسبی ...

+یا ارحمن الراحمین

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

  • ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۲ حضور

آخرین نظرات

نویسندگان

.:.یادی از هر کتابی/فیلمی/مشاهده ای,با هر موضوعی.:.

برشی از سفر به قبله/یادداشت های سفر حج1370/هدایت الله بهبودی/این کتاب ...

   ::امسال زائران ترکیه هر روز تظاهرات دارند,با سکوت و آرامش.لباس های شان را می گویم.وقتی راه می افتند توی خیابان,توجه همه را جلب می کنند.مردهایشان یک دست و یک رنگ با کت و شلوار نخی و زن هایشان هم با لباس سفید و بلند.روی سینه چپ شان پرچم کشورشان را دوخته اند و یک چتر سفید آفتاب گیر با علایم کشور ترکیه:ماه و ستاره قرمز. -این همان سیاست آتاتورکی است. عبدلله می گفت.اگر هم باشد,کار خودش را می کند.ابزار است برای تبلیغ.اگر ما هم بتوانیم شبیه آن را به نفع عقیده استفاده کنیم,چه اشکالی دارد؟

   ::صبح را با حرم شروع کردم.تو که رفتم,همان احساس پریروز دوباره پیدا شد.همه چیز برای ربودن احساس تو,در این حرمِ پُر ستون آماده است.پاسبان های عرب,روی سکویی که دور تا دور این قفس کشیده اند,ایستاده اند.وقتی دستت را به طرف این ضریح غیرعادی دراز می کنی,آن را پس می زنند.زمزمه های بلند و صلوات را به سکوت دعوت می کنند.اگر گریه کنی و تو را ببینند تذکر می دهند.طرف دار انجماد جسم و روح اند!

ماشین نوشت                                                    

   ::تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن  /   که خواجه خود روش بنده پروری داند

حافــــــظ

   ::قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست  /  قرار چیست,صبوری کدام و خواب کجا ...

   

   ::عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده  /  باز گردد یا برآید؛چیست فرمان شما؟ ...

محمدرضا ترکی

    ::قانون عشق,سوختن است و به قدر درد    /    محبوب آستانه ی محبوب می شوی ...

 کتاب آه/بازخوانی مقتل ...

    ::چون جنگ بر پای شد,خداوند پیروزی را بفرستاد تا بر سرِ حسین بال بگسترد و او را مخیّر گرداند میانِ فیروزی بر دشمن و لقایِ خویش.

     حسین لقای خدای را اختیار کرد.

     طایفه ای از جنّ برای یاریِ او حاضر گشتند و از او دستوری خواستند.

     اذن نداد ...

علیرضابدیع

     ::تو شاعرانه ترین اتفاقِ عمرِ منی  /   (و عاشقانه ترین اتفاقِ عمرِ منی)

لذت عشق به این حسِ بلاتکلیفی ست  /  لطفِ او شاملِ ما یا بشود یا نشود ..

فاضل نظری

     ::یادِ شیرینِ تو بر من زندگی را تلخ کرد  /  تلخ و شیرینِ جهان اما چه فرقی می کند ...

     ::قفلِ قفس باز و قناری ها هراسان  /  دل کندن آسان نیست ... آیا می توانم ...؟

نغمه مستشار نظامی

    ::من از مسافتِ این جاده ها نمی ترسم   /   اگر بدانم آنجا,دلِ تو هم تنگ است ...

.

گنجشک ها از جیک جیک خسته نمی شوند/من/از دوست داشتن تو ...

.

مریض عشقم,ما را طبیب لازم نیست

          خدا کند که مریضیِ ما دوا نشـــــــود ...

نیمه ی پنهان ماه

     ::نبودنش مثل چیزی است که نمی گذارد شادی ما کامل باشد ...