...گریز از میان مایه گی...
:: یا رئوف و یا رحیم ::
در دنیا آدمهایی هستند که
به ظاهر زندهاند
نفس میکشند
راه میروند
حرف میزنند
زندگی میکنند
اما در حقیقت اسیر دنیا، برده ی زندگی و ذلیل حوادث هستند؛
از خود اراده و اختیاری ندارند
آلت بلا،اراده ی عوامل طبیعتند
درمقابل مرگ وحشتزده و زبونند،برای آنکه زندگی کنند.
آنچنان به ذلت و اسارت تن درمیدهند و در قفس احتیاجات کثیف مادی اسیر میشوند و قیود و حدود مادی مثل تار عنکبوت آنچنان آنها را اسیر و برده میسازد که در میلیونها و میلیاردها مردمی که همه روزه به دنیا قدم میگذارند و زندگی میکنند و میروند،از همین قماشند.
بر اعمال آنها، هیچ نتیجهای مترتب نیست،هیچ تأثیری بر عالم وجود ندارند
اگرچه زندگی میکنند ولی مردهاند
بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد.
.
.
وسطِ این ذهن آشفتگی ها،و ابتلایِ این روزهایم،انصافآ برای این حروفِ جواهرنشان،چه حاشیه ای می شود نوشت آخر؟!هیچی.همین.
.
+یادم نمی آید تعلقِ تیتر را!!
خیلی وقت بود که اینجا نیامده بودم...نظر تایید نشده ات را در حکمتانه خواندم...که برای سویدا گذاشته بودی...دلم خواست اینجا را...انبوه غبار کوه شده بر خاطرات خوب بودن را کنار زدم...و آمدم...خیلی خواندم...و خیلی حس کردم...که چقدر دلم خاطره می خواهد...
انشالله که همیشه خوب باشی...و پر از نشاط و رضایت و آرامش...