دَرگـــــــــــاهـ

.:. این ذره به درگــــاهـِ تو آورده پناه.:.

دَرگـــــــــــاهـ

.:. این ذره به درگــــاهـِ تو آورده پناه.:.

دَرگـــــــــــاهـ

.:: بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ ::.


وقتی "تــــو" هستی
مهم نیست "مــــن" کجای_ این هستی باشم
مهرت به من می رسد
و همین؛حَسبی ...

+یا ارحمن الراحمین

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

  • ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۲ حضور

آخرین نظرات

نویسندگان

::یا رب الحسین::

.

جمعه ای باشد ... و عزیزت کنارت نباشد ... و دل ت گرفته باشد ... و فکر به هیچ چیز دلِ تنگ اَت را آرام نکند ...

جمعه ای باشد و نتوانی عینِ خیال ت نباشد که  «او»  در کنارت نیست ...

جمعه ای باشد و تو حداقل ش می دانی «عزیــزت» را کِــﮯ قرار است ببینی ...

جمعه ای باشد ... و تو بدانی قرار است تا آخرِ روز ت,انتظارت تمام شود و «او» بر گردد ...

.

.

جمعه ها,همیشه غربت زده اند,همیشه ... بعضی ها بهانه ای سبُک دارند برای حسِ غربت شان و بعضی ها هم نمی دانند از کجا دارند می کِشند ...

فرقی نمی کند اما؛وقتی هیچ کس - یعنی کثرت در برابر قلّت - به آن دلیلِ حقیقی دل گرفته نیست ... وقتی هیچکس یادش نمی آید بی سرپرست است ... وقتی آن هم که فکر می کند یادش هست,تسبیح ش را آخرای شب می گیرد و   اللهم و صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ...

.

جمعه ها همیشه خیس اند؛حتا جمعه هایِ آفتابی,حتا جمعه هایِ شلوغ,حتا ...                         

                                                                                                                     ﺟــــمعــﻬـ اﮮ  کــﮫـ   تشریفـــ مﮯ آوریـــﺪ ....

.

.

.

.

+(نقل از اینجا)استادی داشتم که می گفت عدم حضور فیزیکی کسی که دوستش دارید به درک تلخی جمعه هایی که بی "او" می گذرند خیلی کمک می کند!

الحق که راست می گفت یابن الحسن...

++بـــاد جـــــارو زدهـ و بــــاران آب  /  کوچهـ آمــــادهـ ی دیــــدار شمـــاسـت ...

+++دشمن دارد کارش را درست انجام می دهد,بدون کمی و کاستی!خوب دارند زمینه ی فرج را مهیا می کنند.دوستان تان اما ...

++++سوز بستر ما را که وقتِ خفتن نیست/مپرس مقصد ما را، مجالِ گفتن نیست ...

زاد-صاد
۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۴ ۱ نظر

:: یا رب الـحســـین ::

.

گفتن از هفده سالگی یک اتفاق بااهمیت در زندگی,می تواند مقدمه های گوناگونی داشته باشد؛"هفده سال پیش ...","هفده سال گذشته ... ","هفده بهار ..." همه ی این ها می توانست باشد...خیلی ابتدائیه های دیگری هم هستند...فکر کردم؛حالا که قرار است از این اتفاق نوجوانِ! هفده ساله,اینجا بگویم,چطور شروع کنم.هر دفعه به یک نتیجه ی متفاوت می رسیدم,الآن هم دقیقآ هدف مشخصی از ضربه زدن به کلید ها ندارم.

.

.

اگر بخواهم بگویم عینِ این هفده سال را درک کردم,غرق در اغراق نشدم.همین است؛از همان ثانیه ی ابتدایی افتادن این اتفاقِ حالا هفده ساله,متوجه بودم که چه بر سرم آمده و قرار است چطور باشد.یادم نمی آید حتا یک بار مادر مجبور بوده باشد در جواب کنجکاویِ نداشته ام بگوید:«سفر رفته,می آید!»یا حتا مجبور نبوده حقیقت را بگوید,چون خودم می دانستم!این درکِ ابتدایی من بود,اما حالا ... از چند سالِ پیش ... 

.

.

نخواستم روضه وار بنویسم-اگر هم روضه ای بوده این هفده سال,شخصی ست!-نخواستم گلایه وار بنویسم-اگر هم گلایه ای بود و هست,از نفسِ لجوجِ تربیت نشده ی است که سریع باید چشم در چشم خدا,گوشش را پیچاند,یا از ریشه کَندَش,یا از همین کارها!!-نخواستم حتا درد دل کنم-که مجاز را مجالِ ارزشمندی برای خالی کردنِ حرمِ خدا نمی دانم!-

شاید فقط خواستم بگویم چه مسخره ست این عدد هفده,یا هر عدد دیگری,که فقط ظاهرند و هیچ ارزشِ دیگری ندارند؛بودند ثانیه هایی در این هفده سال که برایم بی نهایت گذشت,بودند لحظاتی در این هفده سال که با هیچ عدد و محاسبه ای قابل ترسیم نیست ... و هستند ... و خواهند بود ...

شاید می خواستم بگویم از همان دقایق اول که فهمیدم چه اتفاقی در خانواده ام افتاده و قرار است از این به بعد چطور پیش برود,برایم همه چیز بی نهایت بود؛یکسان گذشت و من هیچ موقع درک نکردم سال گردِ اول مثلآ چه فرقی با سال گردِ هزارم می تواند داشته باشد؛وقتی که قرار است یک رابطه برای همیشه از صفحه ی زندگانی ام حذف شود...

.

.

شاید تلویحآ گفته ام این چند سال,از من چه آدمی ساخته؛آدمی که هیچ وقت نخواسته برجسته باشد,گله کند,اجرایِ عمومی بغض داشته باشد و به رویِ خودش بیاورد که چه بر سرش آمده ... آدمی که تا آمده دلش از دیدن صحنه ای یا شنیدن رابطه و خنده یِ مشترکی یا ... بلرزد,نذاشته و صدایِ این نوجوانِ هفده ساله یِ درونش,حواس ش را پَرت کرده ...

آدمی شده ام که خوب بلد است داشته ها و بود هایش را بکوباند بر سرِ حفره یِ عمیقِ  زندگانی اش ... اما قرار نیست هیچ موقع پُرش کند ... 

.

.

از موقعی که   ولا تحسَبَنَّ الذین قُتِلوا فی سَبیل الله امواتاً,بل احیاءُ عندَ ربِّهم یُرزقون   را لمس کرده ام,خودم را اختیارآ مجبور کرده ام به پذیرشش و اگر به حقیقت ش نمی رسم,زیرِ سر کودکِ لجوجی ست که چون بچگی نکرده, دلش عینیت می خواهد ... و دست هایی برای گرفتن و ... شانه هایی برای ...

.

لحظه های باقی مانده ام عُمرم-عینِ این هفده سال-مملو از وجودِ نازنینش؛ان شـــاءالله ...

.

.

******

+از آن جایی که دقیقآ هدف خاصی از سیاهه ی بالا نداشتم,حالا هم از نتیجه ی مکتسبه! بی خبرم!

++تمامِ من در این هفده سالِ یک طرف ... تـــو,یک طرف ...

+++اینجا و اینجا و اینجا ...

++++من و این روزهای سیاست؛از یک بُعدِ ماجرا : این گرد باد ها که به حرکت درآمدند,تسلیم ره بر ند که طوفان نمی کنند!

زاد-صاد
۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۰۶

 :: بسم رب الحسین ::

چندبار چهره شان را دیده ام و سلام و علیکِ مختصری؛و هیچ وقت فکر نمی کردم,بهای همین دیدار های کوتاه,این همه ارزش ناک باشد ... به حدی که ...

در مسجد به مادرم گفت:«دخترتان مشهد نبودن احیانآ؟!مشهد بودم.هر جا که وارد صحن و ضریح می شدم,دختر کوچک تان را می دیدم...»پاسخ مادرم به این سوال مشخص بود؛من مشهد نبودم,مطمئنم ... اما ... نگاهِ امامم با من بود ...

عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم ...

السلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی ایهاالرضا یابن رسول الله ...

فدایِ محبت تان؛آقایِ رئوف م ...

***************

+حتا خودم هم دقیقآ از میزانِ خوب بودن حالم در لحظه ی شنیدن این اتفاق,آمارِ دقیقی ندارم ...

++این,در آستانه ی ماهِ ماهِ محرم؛یعنی یادم باشد:همیشه شما قدم ها قدم,جلو ترید از مدعی هایتان ...

+++خدای نینوا!خدای حسین بن علی علیه السلام!لنگ میزنم در حفظِ حالِ خوبِ بعدِ روضه ها ... بخاطرِ دردانه ات,دست دلم را سفت بگیر ...

++++ " وَ مِنَ الماءِ کُلُّ شَی ءٍ حَیّ " / که حسین است زندگی ...آری!

زاد-صاد
۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۱ ۳ نظر

:: یا رب الحسیــن ::

88 بود به گمانم که خریدمش.اول که جلدش را در -فکر کنم- همشهری جوان دیدم,حس خوش آمدن و سودای خریدنش رهایم نکرد.الآن هم یادم نمی آید دقیقآ از کجا خریدمش ... از شَهر محرم 88 تا پارسال هم قصد خواندنش را داشتم که در این بازه هم کلهم صد و هفتاد و چهار صفحه اش را خواندم انگاری! -از نشانه یِ لایِ صفحات می گویم!- و امسال هم به پیشواز,دارم می خوانمش.

لهوف را با چشمِ سر دیده ام اما نخوانده ام و می گویند این,روان شده ی لهوف است.که هست و نثر گیرا و دل چسبی دارد.برگردانی نیست که کهنه شود و تکراری.جلد چشم نواز و قطعِ خاصی دارد.

دلم می خواهد امسال تمامش کنم؛تا دلم چقدر سرِ خواهشش بایستد ... ان شاء الله.

 

 آنگاه زهیر با اصحاب خود گفت:«هرکس دوست دارد,با من آید.وگرنه,این آخر عهدِ من است با او.و این قصه برای شما بگویم که:ما غزوِ بَلَنجر کردیم.خداوند فتح نصیبِ ما فرمود و غنیمت ها به چنگ آوردیم.پس سلمان فارسی گفت:"آیا شاد شدید از این فتح که نصیب شما شد و غنیمت ها که بدان رسیدید؟"گفتیم:"آری."گفت"وقتی سیدِ جوانانِ آلِ محمد را دریابید,به قِتال با او بیشتر شاد شوید از این غنائم که به شما رسید.اما من شما را به خدا می سپارم."»

+کتابِ آه؛اینجا و اینجا

+اینجا را هم اتفاقی یافتم؛ماه به روایت آهِ زیبایِ زرویی نصرآباد هم من می افزایم ...

+بوی پیراهنِ خونینِ کسی می آید ...

+واقعآ,لیاقت دارم موسمِ عاشقیِ امسال هم,در حیات باشم و ... لایق نبودم اما,لطفِ تو شاملم شد ...

+امروز,آیه ی 110 سوره ی مائده که به آخرش رسید,تا شب زمزمه ام این بود:صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین/ارباب ما معلم عیسی بن مریم است/عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت/قنداقه ی حسین شرفِ عرشِ اعظم است ...

زاد-صاد
۱۲ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۴ ۳ نظر

:: یا رئوف یا رحیم ::

پس آن گاه، چنین وحی‌ام فرستاد: بسم الله الرحمن الرحیم «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ـ فی علی ـ وَإِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» [ به نام خداوند همه مهرِ مهرپرور. ای فرستاده ما! آن چه از سوی پروردگارت ـ در باره علی علیه السلام ـ بر تو وحی شد، ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوند را به انجام نرسانده‌ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می‌دارد].

هان ای مردمان! آن چه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده‌ام و اکنون سبب نزول آیه را بر شما بیان می‌کنم: همانا جبرئیل، سه مرتبه بر من فرود آمد و مرا از سوی سلام، پروردگارم که تنها اوست سلام، فرمانی آورد که در این مکان برپای ایستم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب، برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من است که جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول خدا، صاحب اختیارتان است.

هان ای مردمان! بدانید که خداوند، او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده و پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می‌کنند و بر بادیه ‌نشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست، واجب شمرده است.

فرمان او جاری، گفتار او بسنده و امرش نافذ است. ناسازگارش نفرین شده، و پیرو و باورکننده‌اش در مهر و رحمت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و فرمان بران وی را آمرزیده است.

هان ای مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده‌ام. پس بشنوید و فرمان برید و دستور حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عز و جل ولی و معبود شماست و پس از خداوند، ولی شما، رسول و پیامبر صلی الله علیه و آله اوست که اکنون با شما سخن می‌گوید و پس از من، علی علیه السلام ولی و امام شماست به فرمان پروردگار. آن گاه، امامت در فرزندان من از نسل علی علیه السلام خواهد بود. این قانون تا روز دیدار با خدا و رسول او دوام خواهد داشت.

هان ای مردمان! هیچ دانشی نیست، مگر این که خداوند، آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی علیه السلام بر نهاده‌ام. هیچ دانشی نیست، مگر آن که آن را به علی علیه السلام آموخته‌ام و او امام روشنگر است.

هان مردمان! از راه علی علیه السلام گم نشوید و از وی نگریزید و از سرپرستی‌اش روی برنگردانید. اوست که به درستی و راستی خوانده و خود نیز بدان عمل نماید و نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. در راه خدا نکوهش نکوهش گران، او را از کار باز ندارد. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته است و همو جان خود را فدای رسول الله صلی الله علیه و آله نموده و با او همراه بوده است؛ درحالی که هیچ یک از مردان غیر از وی، خدا را به همراه رسول الله صلی الله علیه و آله عبادت نمی‌کردند.

هان ای مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند، توبه منکر او را نپذیرد و وی را نیامرزد و این حتم است نزد خداوند در باره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار و جاویدان کیفر کند. پس از مخالفت با سخن من در باره وی بهراسید تا مبادا در آتشی درشوید که آتش گیره آن مردمانند و سنگ، که برای حق‌ستیزان آماده شده است.

هان ای مردمان! علی علیه السلام را برتر دانید که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ با وجود ماست که آفریدگان پایدارند و خداوند روزی‌شان را فرو می‌فرستد.

منفور است، منفور است؛ مغضوب است، مغضوب است آن که این گفته مرا نپذیرد!

هان ای مردمان! همانا او همجوار و همسایه خداوند است که در کتاب خود می‌فرماید: «یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ»[تا آن که مبادا کسی در روز رستاخیز بگوید: افسوسم باد بر کوتاهی و کم کاری‌ام در همسایه خدا]

هشدار! که خداوند عز و جل بیان کرد و من از جانب خداوند عز و جل بازگو نمودم. هان! که من وظیفه‌ خویش را ادا کردم. هشدار که من ابلاغ کردم و هان! به گوشتان رساندم و زنهار! روشن نمودم. هشدار! که هرگز به جز این برادرم، کسی امیرالمؤمنین نخواهد بود. هشدار! که پس از من امیری بر مؤمنان، برای کسی جز او روا نباشد.

سپس دست بر بازوی علی علیه السلام زد و او را فرازتر کشید، و امیرالمؤمنین چنان بود که از همان آغاز که پیامبر صلی الله علیه و آله به خطبه برخاست، علی علیه السلام را فراز کشیده بود، به گونه­ای که پاهای او تا زانوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برابر بود و آن گاه فرمود:

هان ای مردمان! این علی علیه السلام است، برادر و وصی و در دل‌گیرنده دانش من و هم اوست جانشین من در میان امّت و بر تفسیر کتاب خدای عز و جل که مردمان را به سوی او بخواند و به آن چه موجب خشنودی اوست، عمل کند و با دشمنانش ستیز نماید و بر فرمانبرداری از خداوند، یاریگر باشد و بازدارنده از نافرمانی او باشد. همانا اوست جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله و پیشوای ایمان‌آورندگان و امام هدایتگر به امر خداست و کسی که به فرمان خدا با پیمان‌شکنان، روی گردانان از راستی و درستی و گریختگان از دین، پیکار کند.

می‌گویم: به فرمان خداوند، سخن حق، نزد وی دگرگون نخواهد شد. می‌گویم: پروردگارا! دوستداران او را دوست دار و دشمنان او را دشمن دار. ناباورانش را و انکار کنندگان حق او را نفرین کن و خشم خود را بر نادیده ‌گیرندگان وی فرود آر.

هان مردمان! چه بسیار فرق است میان آتش و بهشت!

هان مردمان! ستیزه جویان ما کسانی‌اند که خداوند، ایشان را نستوده و نفرین فرموده و دوستداران ما کسانی‌اند که خداوند، ایشان را ستوده و دوست می‌دارد.

هان مردمان! بدانید که همانا من بیم دهنده‌ام و علی علیه السلام هدایت‌گر.

هان مردمان! بدانید که من پیامبرم و علی علیه السلام وصی من است.

آگاه باشید! همانا آخرین امام از ما، مهدی قائم علیه السلام است. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.

هان! که اوست انتقام‌گیرنده از ستمکاران.

هان! که اوست فاتح دژها و ویران‌کننده آنها.

هان! که اوست چیره بر هر قبیله‌ای از شرک.

هان! که او خونخواه تمام اولیای خداست.

هان! که اوست یاور دین خدای عز و جل.

هان! که اوست پیمانه‌گیر از دریایی ژرف.

هان! که او بر هر ارزشمندی به اندازه ارزش او، و بر هر نادانی به اندازه نادانی‌اش ارج کند.

هشدار! که او برترین و برگزیده خداوند است.

هشدار! که او وارث دانش‌ها و دربرگیرنده ادراک‌هاست.

هان! بدانید که او از سوی پروردگارش سخن می‌گوید و آیات و نشانه‌های او را برپا کند. بدانید همانا اوست بالیده و استوار.

بیدار باشید! هموست که (اختیار امور جهانیان و آیین آنان) به او واگذار شده است.

آگاه باشید! که تمامی گذشتگان، ظهور او را پیشگویی کرده‌اند.

آگاه باشید! که اوست حجّت پایدار و پس از او حجّتی نخواهد بود و حقیقت و نوری نیست، مگر نزد او.

هان! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.

آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است.

هان مردمان! آن چه بر شما گفتم، بگویید و به علی علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین سلام گویید و بگویید: «سَمِعنَا وَأَطَعنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ»[شنیدیم و فرمان می‌بریم. پروردگارا، آمرزشت خواهیم و بازگشت به سوی تو است] و نیز بگویید: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ»[تمام سپاس خدایی راست که ما را به این راهنمایی فرمود وگر نبود آن که خدا راهنمایی‌مان کند، راه نمی‌یافتیم] ...

*برشی از خطبه یِ مظلومِ غدیر*

                                                                        *********************

چه سعادتمندیم ما ... چه اقبالی به ما رو آورده ... چه حسِ خوشیِ غریب و بغض ناکی در جانمان نهادند ... چه خوش بخت یم ما!

ظاهر یا باطن,عامل یا بی عمل,هر چه که هستیم,نام مان شیعه ست؛شناسنامتآ حتا!هر چه که هستیم,در معرفی نا مه هامان,مذهب با جز با کلمه ی «شیــــعه» پُر نمی کنیم!

خدای مان بخواهد,مولای مان نگاه کند,از عاملین باشیم؛ان شاءالله از حد شناسنامه ها و اسم ها و ظواهر,پیش برویم و شیعه به حقیقت امیرالمؤمنین و اولادش علیه و علی آله السلام باشیم ...

+غدیر!و من چه می دانم غدیر چیست ...

++برکت و رحمت و بخشش و عشق حضرتِ پدر,مولانا امیرالمؤمنین,نصیبِ تمام شیعیان حضرتشان؛ان شاءالله.

+++چه غربت ناک است این روز؛و حال تمام سِیر کنندگان مدینه النبی ...مظلوم,علی!

++++تا نفس باقی ست,بی حد و حصر:الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابی طالب علیه و علی آله السلام.

زاد-صاد
۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۵:۴۰ ۰ نظر

::یا رئوف::

قرار بود موضوع دیگری این پست را پُر کند.

قرار بود در مورد پاییزِ دوست داشتنی ام بنویسم.

قرار بود -شاید-در مورد اتفاق این روزهای سی یا ست بنویسم.

قرار بود در مورد ...

قرار بود ...

قرار ...

خیلی قرار هاست که آدم با خودش می گذارد؛خیلی کار ها برای انجام,خیلی حرف ها برای زدن,خیلی ... خیلی تصمیم ها برای گرفتن.خیلی ...

حالا قرار های بالا که خیلی دَم دستی ست,قرار-مدار های بزرگتری مفروض است!

قرار ها را معمولآ ما پیش خودمان می گذاریم,اما آن که مدار شان می کند,ما نیستیم.آن که می داند مدار شدن قرار ها,له یا علیه ماست,ما نیستیم.خودِ خداست؛خودِ مهربان تر از مادر؛خودِ عاشق ترین به ما؛خودِ خیر حبیبی و محبوب؛خودِ ... «یا من له الاسماءالحسنی»

 

+امروز در جمع دوستانِ جان,بحث خوبی در گرفت,در مورد سبک زندگی اسلامی.بدون هیچ شرحی,خوب بود!

++صرفآ جهت عقب نماندن از سیلِ مجازی و حقیقی ابراز تآسف,نگرانی,انزجار و بُغض از تماس پرزیدت س(اِس جَمعه!),این جانب هم این حرکت رو محکوم می کنم و امیدورام ماهیت این قضیه هرچه زودتر برملا تر! شود.

+++روزهای خوبی ست.باید خوش حال باشم واِلا دچار ناشکری می شوم.به یادآوریِ دوستِ گلم:استخیرُ بالله.راستش,باورم نمی شود مورد علاقه و توجه ارحم الراحمین باشم.اما,حاشا اگر گمان بد به خدایم داشته باشم؛حاشــــا ...

بسم الله

اَللّهُمَّ اِنَّ مَغْفِرَتَکَ اَرْجى‏ مِنْ عَمَلى‏

وَاِنَّ رَحْمَتَکَ اَوْسَعُ مِنْ ذَنْبى‏

اَللّهُمَّ اِنْ‏ کانَ ذَنْبى‏ عِنْدَکَ عَظیماً، فَعَفْوُکَ اَعْظَمُ مِنْ ذَنْبى‏

اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ‏اَکُنْ اَهْلاً اَنْ اَبْلُغَ‏ رَحْمَتَکَ فَرَحْمَتُکَ اَهْلٌ اَنْ تَبْلُغَنى‏ وَ تَسَعَنى‏

لِأَنَّها وَسِعَتْ کُلَّشَىْ‏ءٍ

بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ

زاد-صاد
۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۹:۴۱ ۲ نظر

::یا حکیم::

مشاهدات و تجربیات و یقینیات! ثابت کرده:ما,همه دکترا داریم.دانسته یا ندانسته,قبول داشته یا نداشته؛فرق چندانی ندارد.مهم «دکترا»یی ست که همه داریم.

اکثر قریب به همه این طوری اَند:در روابط خانوادگی)مادر/پدر ی از جانب یکی از دوستان فرزندشان احساس خطر می کنند.اولین و آخرین واکنش اکثرشان این است که فورآ دستور کات کردن آن رابطه را می دهند؛اگر محصل باشد به مسئولین مدرسه هم سفارش می کنند تا در اسرع وقت از هم جدایشان کنند.اگر دانشجو باشد مستقیمآ و مرتبآ این دستور را می دهند و خلاص! در سطح جامعه)تا آمار شبکه هایی که پایگاهشان اروپا یا غرب است بالا می رود,اینجا هم هِی روبان قرمز شبکه های جدید را می بُرند و بهشان آب می بندند!و تا آن وری ها خوراک بیننده هاشان را با توجه به فرهنگ و عقاید خودشان می سازند,اینجا هم سریال/فیلم/برنامه/مسابقه هایی می سازند که کاملآ به موازات و با رقابت با کانال های کذاست!و قبل تر؛تا ماهواره همه گیر شد و از نان شب هم برای مردم واجب تر,چه کردند؟شروع کردند به جمع آوری ضربتی و اعلام ممنوعیت.نتیجه چه شد؟مثل قرص هایی که هر چندساعت یک بار هستند,مآمورین و معذورین هم چندماه/سال یکبار,ماهواراه روبی می کنند و؛نتیجه ی نهایی هم می شود روبیدن! نصفه و نیمه و باکلی حرف و حدیث و شایعه(یا حقیقتی!)که چنان افتاد و دانید ...!!و تا مدتی هم سوژه ی ملت می شوند ...و فیلتر کردن همین شبکه های اجتماعی؛من دیگه حرفی ندارم ... :|

تا جایی که سن من قد می دهند,تا بوده,در برابر هر هجمه و ملایمات و ناملایمات و تعارضات و قس علی هذا,همین واکنش ها بوده؛یعنی سریعآ صورت مسئله کان لم یکن می شود و هیچ راهکار مقابله آمیزی صورت نمی گیرد.هرچه هست,روش های دستمالی شده ای ست که به سادگی نفس کشیدن(آب خوردن نسبت به تنفس سخت تر است و مرحله دارد؛اما نفس را در هر حالی می شود کشید!)می شود دورَش زد؛آن هم نه توسط یک انسان بالغ,که هر بچه هم مثلآ می تواند از فیلترشکن استفاده کند یا رمز کانال های رمزدارشان را باز کند.هیچ وقت,هیچ برنامه ی زیربنایی و مهندسی شده ای انجام نشده و اگر هم شده از چندحالت خارج نیست:اولآ بنده در جریان نیستم! دومآ همه در جریانیم اما نصفه و نیمه رها شده فی سبیل الله! سومآ کامل هم انجام شده اما توسط ابزار هایی که مدت هاست دِمُده شده و جز برای چنددقیقه به چشم نمی آید. چهارمآ همان سومآ است؛به اضافه ی زمان بد(اگر رسانه باشد) و مکان بد(اگر سطح شهر باشد) و آدم کارنابلد(اگر مجری/کارشناس/مهمان باشد) و و و ...

القصه؛اینجا,همه,دکترا داریم.نه جعلی و تقلبی و خریداری شده از آکسفورد,که کاملآ اُرژینال و ایرانیزه شده:دکترای پاک کردن صورت مسئله!!

بعدالتحریر:طبق قاعده ی العاقل یکفی به الاشاره,این دغدغه خیلی خیلی خلاصه شده!

+واما اصل ماجرا که موجب زمزمه کردن این دغدغه در اینجا شده؛امامزاده ای در شهرمان آینه های سرویس بهداشتی اش را تار و مار کرده,که چه؟؟خانم ها می آیند جلوی این آینه خودآرایی! می کنند.جل الخالق!!!آدم می ماند 0.o ... من دیدم آمار خانم های خودآرایی کرده در امام زاده کم شده که هیچ,چندین کیلومتر از چهارطرف آن جا هم هیچ موردی ندیدم,نگو برداشتن آینه ها انقدر جواب داده :| ... آخر این هم شد کار؟؟متصدیان گرامی از اختراع! آینه ی جیبی خبر ندارند؟!؟!؟

++به یمن میلادت، ذره ذره نور می‏شویم و قطره قطره حضور، و دل را به سرای کرامتت دخیل می‏بندیم تا در روز مقدس تولد تو با دست‏های پاکت تطهیر شویم...

+++دهه ی کرامت می تواند فرصتی باشد.و فرصت ها هم در یافته نشوند,مثل ابرهای عقیم می گذرند و چشم و دل هایی حسرت زده می مانند ... دستان دلم را میگذارم روی ضریح بانوی کریمه و امام کریم؛به رجاء نگاهی ...

زاد-صاد
۱۶ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۴ ۴ نظر

 ::یا سریع الرضا::

فهیمه هم سرش را توصیه می کند به خواندن دعای کمیل.هر دفعه هم یک فرازش را در نامه ای که به او می نویسد,قید می کند.مداومت عجیب و لا ینقطعی داشت بر خواندن این دعایِ ...

کمیل را که می خوانی,با هر کلمه اش عاشق می شوی؛با هر عبارتش فنا می شوی؛عارف می شوی؛فکر می کنی کارت تمام شده؛انگار همین که خواندی,رسیده ای ... 

به خدایِ این دعا,هیچ وصله ی ناامید کننده ای نمی چسبد.فضای هیچ خواهشی در این دعا بی جوابی یا سکوت نیست.خدایِ این دعا,از همه به تر می داند اگر خبطی از بنده اش سر زده,بخاطر غفلت بوده نه عِناد-و باید که فرار کرد از این دست آویز-اما خدایِ این دعا,بی اندازه می بخشد؛همان خدایی که یک دلِ تنگ آمده از دنیا و ما فی ها,اگر برود وسطِ هُرم آتش,فریاد می زَنَدَش؛یک فریاد عاشقانه ...

                                                                                                                   فریادی از سرِ رجاء ...

                                                                                                                         فریادی از جنسِ اطمینان به لبیک ...

خدایِ کمیل,خدای همیشه و همه جایِ ماست.خدایِ همه حالِ ماست.

شب های منتهی به جمعه,کمیل که می خوانی,دل ت ضعف می رود برای این خدا؛برای این قرص ماه؛که الله اکبر از قرص ماه ...

کمیل که می خوانی,از هر کلمه اش که به کلمه ی دیگر می روی,حُزنِ تمام شدن ش رهایت نمی کند!

فکر می کنی کاش همه ی شب ها به جمعه منتهی می شد ...

+بشدت حال م را خوب کرد ... الحمدلله.

+یا سریع الرضا,اِغفِر لِمَن لا یَملِکُ اِلا الدُعا ... همین ... 

+فقط غروب جـمعـه نیست که دل گیر است.کافی ست دل ت گیر باشد ...

+فهمیه بابائیان پور,هم سر شهید غلامرضا صادق زاده.کتاب بسیـــــار عزیزی ست نامه های فهیمه.

زاد-صاد
۱۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۸ ۱ نظر

.::یا مالک یوم الدین::.

تا فکرم می رود که شلوغ بازی دربیاورد,سریع دستش! را گرفته و به راه راست می آوَرَمش؛چه رسد به نگاشتن؛که تا می رود دستم روی کیبورد بضربَد! ...این لحظه ها,لحظه های من نیست انگار؛لحظه های من نیست که بخواهم فکر کنم یا بنویسم؛آزموده ام,نیست که نیست!غمی هم نیست البته؛آسمانِ خدا همیشه یک هوا نیست چه رسد به این دو پایِ پیچیده یِ هر لحظه به یک حالِ قَرَم قات!!

این منم!یک دو پایِ خسته از هر لحظه به یک حال بودن.نمی نویسم,به فکرم اجازه ی جولان نمی دهم.خسته م از هر چیزی را یک جوری دیدن,دنبالِ سببِ هر چیز بودن.خسته م از ساعت ها فکر و فکر و فکری که آخرش,تَهَش,می بینم که هیچی به هیچی!خسته م از موشکافی های مدام.خسته م از دید زدنِ زیرِ پاهایم,دید زدنِ زمین,تا شاید علتی پیدا شود برای معلولی.خسته ام عمیقآ ...

سر به هوا بودن خوب است.نگاه به آسمان داشتن.بی توقع,بی کینه,بی ... بی ... بی تمامِ اینها بودن,زندگی را آرام می کند...

**جـــمــــیعآ لله و مــــن الله**

                                                                       

کفر متحرک به اسلام می رسد ولی اسلام راکد,پدربزرگِ کفر است.سلمان ها در حالیکه کافر بودند,حرکت شان آنها را به رسول صلی الله علیه منتهی کرد و زبیر ها در حالیکه با رسول صلی الله علیه بودند,رکودشان آنها را به کفر پِی وَند زد.(استاد ع.ص/کتاب حرکت/ص12)  

عبارت نفس گیری ست!مثلِ سیلی می ماند!انگار روبروی آینه ایستاده باشی و یک عیبِ گل درشتت را نگاه کُنی؛اعوذُ بالله الرحمن الرحیم من الاسلام راکد!!

+همه چیز را از او و با او و در او دیدن,عجیب همه چیز را آسان و اتمسفر آدم را خوب می کند ...

++شهید مدق:اگر دل ت با خدا صاف باشد,خوردنت,خوابیدنت,خنده ها و گریه هایت برای خدا باشد,اگر حتا برای او عاشق شوی,آن وقت بدی نمی بینی,بدی هم نمی کنی,همه چیز زیبا می شود.(:کلهم زندگی که عاشقانه باشد,حل است ...)

+++نمی دانم بعضی ها می نشینند به چی ها فکر می کنند!!وقتی سه دانه از وزا از اتوبوسِ بهارستان-پاستور جا ماندند,تیتر می زنند:2ماه(یا 3ماه)از سن وزرا کم شد!!! :| :| :| آدم می ماند جدآ ...

++++اللهم انی اسئلک صبرالشاکرین لَک و عمل الخائفین مِنک و یقین العابدین لَک ... 

زاد-صاد
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۷ ۳ نظر

یا حبیب الباکین

ماه
از یک سمت شهر
شروع شد
سرم را آوردم بالا
کوتاه نگاهش کردم
سرم را آوردم پایین و مشغول کار خویش ...
بعد،
سرم را گرفتم بالا
ماه
داشت از سمت دیگر شهر
تمام می شد ...
فکر کردم:
چقدر زود گذشت ماه!
و دیر آمد به یادم
آن که زود گذشت
از لذت تماشا و نور گرفتن از ماه و کیفور شدن
من بودم؛نه ماه!!

++دعاست دیگر؛اشکالش چیست؟!

                                       اللهم اِن لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من رمضان،فغفر لنا فی ما بقی منه 

زاد-صاد
۰۶ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۵ ۵ نظر